loading...

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی، به طالقانی یعنی: دریچه سقفی خانه‌های قدیمی که رو به نور و هوای تازه باز می‌شد و نقش پررنگی در معماری، فرهنگ، افسانه‌ها و مراسمهای طالقانی دارد.

بازدید : 2
سه شنبه 13 اسفند 1403 زمان : 13:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

سخنی از چارلی چاپلین: «قرار بود کار کنیم، برای زندگی نه اینکه زندگی کنیم برای کار.

گفتیم؛ نابغه‌ها، باهوش‌ها، فرصت طلب‌ها، که برای کمپانی‌های بزرگ کار می‌کردند؛ انسان را درگیر رقابت با یکدیگر کردند، و انسان روز به روز در این رقابت، غرق‌تر می‌شد بدون آنکه بداند چه می‌کند، و چه می‌خواهد.

تولیدات رنگارنگ، ماشین‌ها با آپشن‌های جدید، روز به روز وارد زندگی انسان میشد دیگر انسان کاری برای خود باقی نگذاشته بود، همه را به ماشین واگذار کرده بود. ماشین لباسشویی، ماشین ظرفشویی، خردکن، مخلوط کن، و از این بابت به خود می‌بالید، و مایه فخرفروشی، برتری، نسبت به بقیه، سعی در لذت بردن از وضع موجود را داشت. هیچ چیز راضیش نمی‌کرد، هیچکس به خود و زندگی خود قانع نبود، همه با وجود داشتن خیلی چیزها، خوشبختی را در خانه و حیات همسایه می‌جستند.

زمین هم حال روز خوبی نداشت؛ از اینکه انسان این گونه به جانش افتاده بود ناراضی بود، و دلش می‌خواست انتقام سختی از آنها بگیرد. اما زمین است، مادر است، دلش نمی‌آید، و به گذر زمان امیدوار بود.

انسان به واسطه زیاده خواهی؛ به کوه‌ها هم رحم نکرد، و برای «استخراج معادن» کوه‌ها را شکافت، به بهانه راه، «تونل» کوه راهم سوراخ کرد و ماشین آلات دل کوه را جولانگاه خود کردند.

رودخانه‌ها هم از آسیب انسان‌ها در امان نبودند، رودی که راه و هدف خود را، از روز اول می‌دانست، در کار او دخالت کردیم و برای او برنامه‌ریزی کردیم، و گفتیم آنچه ما می‌گوییم باید انجام شود.

خلاصه هر چقدر انسان در طبیعت؛ به «طبیعت» تجاوز کرد!!؛ و او را تسلیم خواسته خود کرد خود از زندگی «طبیعی» فاصله گرفت!

فصل‌ها را گم کردیم، رودخانه، کوهها، دشتها، مزارع، مراتع، و ... همه و همه را در «خواسته‌های» خود گُم کردیم.

و در گردابی که خود به وجود آورده‌ایم؛ حیرانیم، نه پایین می‌رویم، نه جلو، نه بالا قط به دور خود می‌گردیم و گفته چارلی چاپلین را در زندگی به روشنی می‌بینیم که: انسان قرار بود کار کند، برای زندگی، نه اینکه زندگی کند، برای کار.

روزگاری انسان، «هشت» ساعت کار و تلاش می‌کرد؛ و «هشت» ساعت را به خانواده و استراحت و تفریح می‌پرداخت؛ و «هشت» ساعت هم می‌خوابید و این چرخه، تا زمانی که با طبیعت رفیق بودیم؛ طبیعی بود. اما از زمانی که به طبیعت پشت کردیم و او را ابزاری، برای خواسته‌های غیر ضروری خود قرار دادیم؛ ما هم از گردش طبیعی، باز ماندیم که: اکنون مشاهده می‌کنیم. لطف «خدا» از زندگی‌ها رفت، دیگر هیچ بنده‌ای «الهی شکر» بلد نیست. به خود وعده می‌دهیم؛ بگذار بازنشسته شوم. بگذار این ماشین را بخرم. بگذار خانه را عوض کنم.و بگذار... و در این بگذارها؛ زندگی را می‌گذاریم.

غافل از اینکه زندگی همین لحظه ایست که؛ من دارم واگذار می‌کنم... به آینده...

چه انتقامی‌از این سخت‌تر...

چه عذابی از این بالاتر...

که «دلخوش» به زندگی باشی و هیچ «دلخوشی» از زندگی نداشته باشی...

خانه‌های بزرگ، اتاق خواب‌های مجلل، لوازم لوکس، پرده‌های آنچنانی، اما زندگی جریان ندارد...

خواب به چشم نداریم... ذوب شده‌ایم در گردونه رقابت...

نابغه‌های هر صنعت، برای ما برنامه‌ریزی کردند:

نابغه‌های پزشکی: حمله ور شدند به: صورت، دهان، لب، و دندان ما...

نابغه‌های لوازم لوکس: ما را در گردونه «فوت‌های» یخچال درگیر کردند...

در شعله‌های اجاق گاز «فرهایی» که هرگز در آنها چیزی «فر» نخورد...

ولی در آشپزخانه‌های من و شما جا خوش کردند...

شیرآلاتی که هر روز به شکلی خود را به «رخ» ما می‌کشیدند و ما آن را به «رخ» دیگران...

و چه آسیب‌ها دیدند خانواده‌هایی؛ بابت همین «فوت» یخچال، شعله گاز، و ...

که درگیرشان بودیم.

اما زمین هم‌چنان امیدوار...

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

به قلم: میراحمدی ان‎شاءالله ادامه دارد...

بازدید : 3
سه شنبه 13 اسفند 1403 زمان : 13:01
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

«این جهان جولانگه غارت بدست ابلهان عاقلان در کار و تدبیر و فریب مردمان»

تا آنجا گفتیم، که انسان به واسطه ماشین آلات کشاورزی وقت زیادی پیدا کرده بود، محصول زیادی به دست می‌آورد، دیگر وقت زیادی را در طبیعت و کنار زمین سپری نمی‌کرد، در عوض، بلاتکلیف، و سرگردان بود و دنبال پر کردن اوقات فراغت می‌گشت. از این رو؛ (نابغه‌ها، باهوشها)، دست به کار شدند، و برای آدم‌ها برنامه‌ریزی کردند. ابتدا جایی برای دور هم جمع شدن طراحی شد، قهوه‌خانه، کلوپ‌ها، و...

اول، همه چیز عادی و خوب به نظر می‌رسید، اما رفته، رفته حوصله آدم‌ها سر رفت، و باید کاری جدید می‌کردند. برای سرگرمی‌و لذت و هیجان شروع به شرط‌بندی، مسابقات مختلف، و... کردند. حالا انسان از وضع موجود، تا حدودی لذت می‌برد اما بشنویم از زمین!

زمین تنهاتر شده بود و همچنان غرق در افکار خود، دنبال دلیل این همه بی وفایی، و بی‌مهری آدم‌ها می‌گشت. اما به نتیجه نمی‌رسید.

زمین شده بود محل تاخت و تاز آهن و فولاد. به جای کشت و کار، ساختمان‌های بزرگ از دل خاک سر درآورده بودند، همه چیز سرد بود؛ آدم‌ها با ولع زیاد زمین را شکافته و ساختمان می‌ساختند، آهن‌ها و بتُن به روی هم، که زمین را آزار می‌داد و جز سردی چیزی به زمین منتقل نمی‌شد، زمین این‌ها را می‌دید و از عمق نهاد خود آه می‌کشید، ولی گوش کسی بدهکار نبود.

انسانها زمین را نادیده گرفتند. اندک مردمانی را هم که هنوز روی زمین کشت و کار می‌کردند، توقعشان از زمین بالا رفته بود و با انواع ابزار و وسایلی که انسان طراحی کرده بود، مانند: ماشین آلات کشاورزی به جانش افتاده بودند و انواع کودها و سموم را به خورد زمین می‌دادند، و بهره وری زمین را بالا می‌خواستند. آنها یا بهتر است بگوییم ما بیش از توان زمین از او انتظار داشتیم، «زمینمان» را آزار می‌دادیم؛ چون محصول بیشتری می‌خواستیم.

از آن طرف، آدم‌ها را وارد یک چرخه رقابت کردند. هر کس می‌خواست از دیگری «بالاتر» باشد، «خوشبخت‌تر» باشد «بهتر» باشد، و این «بلای» جان آدم‌های عصر صنعت شد.

هیچکس به وضع موجود خود راضی نبود.

«لذت» و «شادی» را با هم عوض کردند و کسی مفهوم شادی را، دیگر درک نمی‌کرد. انسان فقط به لذت می‌اندیشید، و به گمان خود با لذت بردن از زندگی می‌خواست خوشبختی را به دست آورد، در صورتی که هر چقدر انسان بیشتر غرق لذت می‌شد، شادی کمتری را تجربه می‌کرد.

در واقع شادی از انسان‌ها قهر کرده بود و انسان به لذت بردن از زندگی دلخوش بود؛ و این امر باعث خیانت‌ها، جنایت‌ها و خلاصه فریب‌کاریها، در جامعه گشته بود.

کسی هم به دنبال ریشه آن نبود، هر کس خوشبخت بود که ویلای بزرگتر، ساختمان بزرگتر، ماشین بهتر، داشته باشد و این چیزی بود که کمپانی‌های بزرگ و آدم‌های باهوش برای ما، برنامه‌ریزی کرده بودند.

دیگر دست‌ها «پینه» نداشت؛ اما دل‌ها پر از «کینه» شده بود.

دیگر «پاهای» کسی تاول نداشت، خسته نبود، اما درست کردن «پاپوش» برای دیگران اولویت خیلی‌ها شده بود.

دیگر تجارت «پایاپای» وجود نداشت، اما به جایش، برای فروش کالاهایشان، «پشت پا» به هم میزدند.

پیشانی‌ها صاف بودند، اما قلب‌ها چین و چروک داشتند.

زمین، سنگلاخ نبود، صاف شده بود، اما آسمان، دیگر آبی و صاف نبود.

سرما دیگر بیداد نمی‌کرد ولی گرمای خانه و خانواده هم دیگر نبود.

و آدم‌هایی که در کنار هم «بدون رنج» شاد نبودند.

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

به قلم: میراحمدی ان‎شاءالله ادامه دارد...

بازدید : 9
دوشنبه 5 اسفند 1403 زمان : 10:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دنیا را آدم‌های «تنبل» و «دیوانه» متحول می‌کنند

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

با «قلم» هم «قدم» میشوم و می‌روم تا زندگی در عصر صنعت

زندگی در عصر کشاورزی را، مختصر شرح دادیم، حال زمان گذر است از عصر کشاورزی به عصر صنعت.

کسانی که از زمان خود جلوتر هستند، را غالباً «تنبل» یا «دیوانه» می‌نامند، چون همیشه دنبال راهی متفاوت، و «خلاف حرکت جامعه» هستند. انسانهایی پایدار، با اراده، مصمم و امیدوار. سرانجام کار آنها به نتیجه‌ای می‌رسد که سودش برای همه است.

تمدن با توسعه شهرها و ایجاد راههای ارتباطی، جاده و راه آهن، و ساخت ماشین آلات صنعتی، به روستاها نزدیک (یا به عبارتی حمله‌ور) شد. ما انسانها هم، چون ذاتاً عافیت طلب هستیم، کم کم پذیرفتیم و استقبال خوبی هم نشان دادیم. کمپانی‌های بزرگ هم به این کار دامن زدند، چون هم به نیروی انسانی، برای کار و هم به زمین، برای ساخت کارخانجات نیاز داشتند. آنها در رفع نیازهای خود موفق بودند.

از این رو، پای ماشین آلات، به روستاها باز شد و آدمها در ابتدا احساس خوب و رضایتمندی داشتند،

خوشحال بودند، چون زمین بیشتری را با زحمت کمتری، زیر کشت می‌بردند و با غرور احساس پیروزی و خوشبختی می‌کردند.

اما بشنویم از زمین...

زمین در تفکر عمیقی فرو رفته بود و از کار آدم‌ها سر در نمی‌آورد. چه خطایی کرده بود که این چنین به جانش افتاده‌ بودند؟ گاهی به بهانه افزایش کشت، و گاهی به بهانه آب، بدنش را مجروح و سوراخ می‌کردند.

زمین، به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسید، او چیزی را از آدم‌ها دریغ نکرده بود و همیشه با سخاوت در خدمت آنها بود. مادر مهربانِ روزی دهنده، به جواب نمی‌رسید. او در خود فرو می‌رفت و به غم دیگرش می‌اندیشید...

زخم خوردن بر تَن را، می‌توانست تحمل کند، اما دردی که بیشتر آزارش می‌داد، بی‌محلی کردن آدم‌ها بود. دیگر کمتر کنارش بودند، دیگر کسی با او حرف نمیزد. با ماشین آلات می‌آمدند و می‌رفتند و هیچ احساسی به زمین منتقل نمی‌شد. دیگر کسی از او تشکر نمی‌کرد، و زمین همچنان تحمل می‌کرد و سخاوتمند بود، و به اندک مردمانی که هنوز به دیدارش می‌آمدند و با او سخن می‌گفتند دلخوش بود و از مصاحبتشان لذت می‌برد.

وقتی می‌دید آدمی‌بخشی از وجودش را در دست می‌گیرد، می‌بوید، و نگاهش می‌کند، غرق در شادی می‌شد. و گاهی با دیدن این صحنه‌ها، آسمان برایش اشک می‌ریخت.

برویم و زمین را با افکار و اندوهش تنها بگذاریم، تا بعد... اما انسان: مغرور از پیروزی به دست آمده بود، به واسطه ماشین‌الات، وقت زیادی پیدا کرده بود...

به قلم: میراحمدی ان‎شاءالله ادامه دارد...

به قلم: میراحمدی ان‎شاءالله ادامه دارد...

این متن از وبلاگ طالقانی درجی به نشانی Darji.blog.ir گرفته شده است. جانم طالقان

به قلم: میراحمدی ان‎شاءالله ادامه دارد...

این متن از وبلاگ طالقانی درجی به نشانی Darji.blog.ir گرفته شده است. جانم طالقان

به قلم: میراحمدی ان‎شاءالله ادامه دارد...

این متن از وبلاگ طالقانی درجی به نشانی Darji.blog.ir گرفته شده است. جانم طالقان

بازدید : 7
دوشنبه 5 اسفند 1403 زمان : 9:52
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

با «قلم» هم «قدم» میشوم و می‌روم تا زندگی در عصر کشاورزی...

بشر در دوران کشاورزی یعنی زمانی که هر کس روزی خود را از زمین، در می‌آورد؛ و زندگی را می‌گذراند؛ اوضاعش بد نبود، خوب بود، کشت و کاری داشتیم؛ داشتی, داشتیم؛ برداشتی داشتیم؛ فصل‌ها را داشتیم؛ کوهها را داشتیم؛ چشمه‌ها را داشتیم؛ رودخانه‌ها را داشتیم؛ و آدمهایی، که در کنار هم «با وجود رنج» شاد بودیم.

دست‌ها «پینه» داشت،،، اما دل‌ها «کینه» نداشت...

پاها خسته و تاول داشت،،، اما کسی برای کسی پاپوش نداشت...

پیشانی چین‌ و چروک داشت،،، اما قلب‌ها صاف بودند...

زمین سنگلاخ بود... اما آسمان آبیِ آبی...

سرما بیداد می‌کرد، اما گرمای خانه و خانواده، دادرس بود...

همه چیز ساده بود اما عمیق، دلخوش بودیم با یک انگشتر عقیق...

فصل کاشت، با هم بودیم مهربان و صمیمی...

فصل داشت، یار هم بودیم...

فصل برداشت، سخاوت حکمرانی می‌کرد، و بخشش فرمان را اجرا...

امکان نداشت از کنار خرمن کسی بگذری و دامانت را پر نکنند...

هم پا به پای هم، کار می‌کردند... هم تجارتشان پایاپای بود...

چه خوش دورانی که؛ همه از هم بهره‌مند می‌شدند...

آدم‌ها؛ چون با هم مهربان بودند، همه چیز را تحت تاثیر خود قرار داده بودند. آسمان هم مهربان بود. زمین هم سخاوت داشت. کوهها استوار... چشمه‌ها پر آب... رودخانه‌ها جاری...

خلاصه از این انسان مهربان؛ طبیعت چیزی را دریغ نمی‌کرد. حتی حیوانات هم از این صمیمیت آدم‌ها بی‌تاثیر نبودند. گوسفندان از شیرشان دریغ نمی‌کردند. مرغ‌ها از تخم مرغ. چهارپایان تمام حواسشان به کارشان بود. حتی گرکها هم، تا ناچار نمی‌شدند؛ به گله نمی‌زدند. چون آدمها، با هم مهربان بودند...

به قلم: میراحمدی ان‎شاءالله ادامه دارد...

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

بازدید : 9
شنبه 3 اسفند 1403 زمان : 3:56
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه‌های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی‌سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.

برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس [email protected] مکاتبه کنید.

بازدید : 14
پنجشنبه 17 بهمن 1403 زمان : 14:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

بازم تابُستان گردی، میخِیم بِشیم اورازان

این کار هر سالِ‌یه، دیدن آبّا و نَنجان

چون بارمان زیاده، نیازه به یه نیسان

آقام ماشینی واستان، میشو پیِ آقاجان

نیسان میا و یالان، سوآر میبُن چه خندان

راهِ دراز و جاده، طی میبو زود شول کشان

سرینجو که جیر می‌ییم، دیاره خونه‌ی نَنجان

بعدِ یه احوال پرسی، بدو، خانه دَییی جان

دَیی خانه دینیه، بشیه سنگ تاشان

وقتِ علف چینیه، خوراک مال، زمستان

ما دی خوشحال و خندان، بِدو میشیم سمتشان

برای عرض اندام، داس ومیگیریم دستمان

حالا نچین کی بچین، دسته مینیم آن واشان

تالک تشی سر دَره، قل قل مینه مَی واستان

یه چایی خستگی رو، در مینه از مَیی جان

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

کلمات:

آبّا و نَنجان: پدربزرگ و مادربزرگ آقاجان: یکی از همشهریان که صاحب نیسان است یالان: بچه‌ها شول‌: آوای شادی سِرینجو: اولِ روستای اورازان

شعر از: آقای سیدعلی میراحمدی

ویرایش شعر، عکس و متن: گروه تولید محتوای درجی

بازدید : 11
پنجشنبه 17 بهمن 1403 زمان : 14:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه‌های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی‌سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.

برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس [email protected] مکاتبه کنید.

بازدید : 21
پنجشنبه 17 بهمن 1403 زمان : 14:11
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه‌های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی‌سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.

برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس [email protected] مکاتبه کنید.

بازدید : 587
جمعه 8 خرداد 1399 زمان : 23:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

دوست عزیز سلام

طالقان، ولایتی اصیل و ریشه دار، با مردمانی نجیب و آرام و فرهیخته و فرهنگی غنی و ناب و بی‌بدیل است.
از نظر جغرافیایی، طالقان را نگین رشته کوه‌های البرز می‌دانند. دیاری محصور در کوه‌های جنوبی مازندران و گیلان، همسایه با کرج و الموتِ قزوین. با فاصله 166 کیلومتری از تهرانِ پایتخت.

این دیار، 86 پارچه آبادی دارد که برخی از روستاهای آن، به دلایل فرهنگی (مثل: روستای اورازان - زادگاه جلال آل احمد که کتابی هم به همین نام دارد) سیاسی مذهبی (مثل: روستای گلیرد - زادگاه آیت الله طالقانی، جاذبه‌های توریستی (مثل: روستای کرکبود - آبشار کرکبود و روستاهای حاشیه سد طالقان) و دلایل دیگر، آوازه‌ای جهانی دارند.
همچنین یکی از مرموزترین روستاهای ایران که به "ایستا" معروف است و در خود طالقان به "ترک آباد" شهرت دارد، در آن واقع شده است.

امّا بیشترین شهرت طالقان، مربوط به مفاخر و بزرگان آن است. از ابوذر زمان (آیت‌الله سید محمود طالقانی) و نویسنده خسی در میقات (مرحوم جلال آل احمد) گرفته تا شهید تیمسار فلاحی، دکتر حشمت، درویش خانِ اهل موسیقی و زنده یاد مریم میرزاخانی که مشتی است نمونه‌ی خروار در ذکر مفاخر و بزرگان طالقان.

ناحیه طالقان، زیستگاه حیات وحش وگونه‌های متنوع گیاهی است که واجد ارزش‌های تفرجگاهی هستند.
طالقان به غیر از آثار ارزشمند طبیعی که درخود جای داده‌است، اماکن زیارتی و تاریخی ارزشمندی نیز دارد که بر جاذبه‌های آن می‌افزایند.

زبان مردم طالقان از ریشه‌های فارسی - تاتی است.
ما در اینجا گرد هم جمع شده‌ایم تا طالقان خود را بهتر شناخته و در جهت احیای فرهنگ و زبان خود گام برداریم.

تمام تلاش و همت ما بر این است که زبان و فرهنگ و خاک طالقان عزیزمان، از هر گزند و آسیب، محفوظ بماند.

خُجیره هم زبانان، البرزیانِ نازنین، شمایی قدم مایی چُشمی‌سر.
به خودمانی زبان گپ بَزنیم تا ماندگار بُمانه.

برای ارتباط با ما
از طریق ایمیل به آدرس [email protected] مکاتبه کنید.

برچسب ها
بازدید : 624
جمعه 8 خرداد 1399 زمان : 23:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

قایُم موشک وازی می‌کوردیم

چُشمانُمو بیگیتُم و تا دَه بُشمُریَم

حالیم بَ که دُمبال یه دَگ و دوجه‌ یِی که پیدات ناکُنُم

بعد که چُشم وا کوردُم بِیدیَم بِشی‌یِی... یادُم بیامه یه جا بُخوانده بی‌یَم:

«قایم موشک بازی تمرینِ جدایی‌هاست!»

بشی‌یَم طِوله‌ای میان، دنی بی‌یِی... یک یک اتاقان سَرُک بَکشی‌یَم، تندورستان، مطبخ، پسینه و حیاط و کُلِ باغو دی بِیدیَم!

یِگهو یادُم دَکَت به پُشت بُوم...

پَله‌کانه جَر اومی‌یَم و مُچته در حالِ دُندُک بِزیَن به گته نَنه‌ای لواشکان بیگیتُم.

آها عِزیز جان، اینجا طالُقانه، قایم موشک وازی غلط می‌نه مایی بِ تمرین جدایی‌هان باشه! نهایت موشُشی همراه میتانی تمرین پاتُک بِزیَن کنی.

ایسه یه تیکه لواشک مُنه‌هادین تا مُن دی به گته ننه نگوئَم این موش باخوردگی لواشُک، تی یِی کاره!

وَگُردان طنزآلود یک شعر عاشقانه با چاشنی نوستالژیِ ناسیونالیستیِ یک طالُقانی اصیل که زود بُراق میبو اگه کسی بُخوا از جدایی گَپ بَزنه!

به قلم: سیده مریم قادری

اصل شعر قایم باشک از: آقای وحید رجائی نژاد

درجی: دریچه‌ای رو به فرهنگ، زبان، مردم و خاک طالقان

برچسب ها

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 14
  • بازدید کننده امروز : 10
  • باردید دیروز : 51
  • بازدید کننده دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 294
  • بازدید ماه : 773
  • بازدید سال : 2236
  • بازدید کلی : 77157
  • کدهای اختصاصی